نگینه
های شعر آنا
آخماتوا |
||
امروز
خیلی کار
دارم باید
خاطره را کشت و
زیستن و
استوار
ماندن را
دوباره
آموخت قلب
باید به سنگ
بدل شود (شب
سفید) * صدای
مقاومتناپذیر
الههی شعر
به سختی
شنیده می شود (همان) * شبانگاه
که ورودش را
انتظار می
کشم زندگی
انگار به نخی
بند است (خدای
شعر،۱ Muse) * او
مرا شدیدتر
از تب تکان می
دهد (خدای
شعر، Muse) * تو
به یاد خواهی
آورد این
سطر ها را که
صداشان آرام
می شود (نخستین
اخطار) Anna
Andréevna
Akhmatova (۱۹۶۶-
۱۸۸۹) ------------------------------------------------- برگرفته
از: ده
شاعر نامدار
قرن بیستم.
نشر مرغامین.
۱۳۷۲ ترجمه:
حشمت جزنی
|