*نگینه
های شعر
یانیس
ریتسوس |
||
یونانیت:
سکوت
ناقوسی
آویخته بر
پیرترین
سپیدار سال
ها را ندا می
دهد (یونانیت II) * آن
ها که به جای
تنباکو، برگ
ضخیم شب
دارند و
به جای سبیل،
پونهزاری
با گردِ
ستارگان (همان) * روی
پیشبندِ
کتانت آفتاب انارش
را دوپاره می
کند (همان) * و
دلِ طفلان ما داغی
دارد از
چلیپاهای
کوچک به
سان ردِ مرغ
دریائی، روی
شن ها، در
غروب. (III) * از
این پس هر
لحظه مال
خودمان است (همان) * در
هر گام، تکه
ای از آسمان
را فتح کردند (IV) * این
خاک که سپیدهدم
را عطرآگین
می کند... از
آن ماست هیچکس
نمی تواند آن
را از ما
بستاند (همان) * آخرین
پرستوئی که
به دشت آمد به
سان بازوبند
سیاهی بود بر
بازوی پائیز (v) * هرچه
بیشتر بگذرد دست
هاشان بیشتر
شکل خاک می
گیرد (VI) * ستارهی
شب، روحت
را همچو
سیگاری میان
انگشتانش می
چرخاند (همان) * هیچکس
او را باز نمی
شناسد حتی
دوستانش چون
با مرگ آشنا
شده (همان) آخرین
قرن قبل از
بشر:
آفتاب،
سایهی درخت
را در جاده به
آتش کشید * ماه،
کلاه
سربازهای
آمریکایی را
به سر دارد * دستانش
به سان شاخه
های درخت
خواهد روئید * رفت
و در را پشت خو
بهم کوبید انگار
در تابوت را
بسته باشد * ابروانش
را دیدی؟ انگار
دو منقاش
سنگین، دو
اخگر را محکم
گرفته باشند برگرفته
از: یونانیت-
آخرین قرن
قبل از بشر.
واژه، ۱۳۶۲ ترجمه:
لیلی گلستان ***************************** دهلیز
و پلکان
در
این شهر،
سالهاست که
شاعران
اقامت دارند... این
تسکین
دهندگان
جهان، خود
همیشه بی
تسکیناند (شهر
دیگر) * می
گوید: مرده ها
کفششان را
نمی فرسایند. آن
ها به نرمی،
در دیاری نرم
قدم می زنند. (نیمهشب) * صداهای
آنان چون
محتوای خاکاندازی
بر او فرو
میریخت می
پوشاندش،
خفهاش می
کرد (رابطه
ناپذیر) * مردم
به مرور زمان
کمیاب شدهاند
(امتناع) * یکی
از دریا می
گفت. دومی می
شنید. سومی
نه میگفت، نه
می شنید او
در ژرفای
دریا بود،
غوطهور بود (سومی) * اندک
اندک اشیاء
تهی می شوند، چون
استخوان های
عظیمی که
تابستان در
ساحل بدان بر
می خوریم (عزیمتها) * ما
زندگی را
بهمین سادگی
می گذرانیم و
نیز به همین
سادگی سخن می
گوئیم، نیز
به همین
سادگی
فراموش می
شویم (تاریخ) * دو
زن، نزدیک آبنما
وراجی می
کنند صدایشان،
بهراه آب، به
سبو می تراود (نقب) *
Yannis
Ritsos (۱۹۰۹-۱۹۹۰) ------------------------------------------- برگرفته
از: دهلیز و
پلکان.
منتخبات
اشعار.انتشارات
ققنوس،۲۵۳۷ ترجمه:
م.ع. سپانلو
|