نمیتوانستم
که نمیرم |
رضا
فرمند |
|
می
بخشید که ناماتان
را خونی کردم می
بخشید که ناماتان
را سنگی کردم جور
دیگری که نمیتوانستم
بمیرم. سرزمین
نازم می
بخشید که به
شرم و هیس...!
هیس...!
افتادید دستِ
خودم نبود؛ نمیتوانستم
که نمیرم ماه
مه ۲۰۰۷
|